loading...
گفتمان داستانی
گفتمان داستانی بازدید : 268 دوشنبه 25 شهریور 1392 نظرات (0)

تسا هدلی با دیدگاهی کاملا شخصی به معرفی بهترین داستان های کوتاهی که او را تخت تاثیر قرار داده اند پراخته و در این باره نوشته است: 
خواندن داستانهای کوتاه کاری کاملا فعال است و همین نیمی از لذتی است که از این کار نصیب خواننده می‌شود. ممکن است خودتان را در یک رمان گم کنید، اما وقتی یک داستان کوتاه می خوانید می‌توانید پایان را همیشه، حتی زودتر از آنی که فکرش را می‌کنید، احساس کنید.

این مساله باعث می شود که از داستان آگاه تر باشید. در واقع خواننده از حاشیه‌های داستان و نحوه به   وجود آمد نشان آگاه‌تر است.
 برای نویسنده نیز نوشتن یک داستان کوتاه به طرز شیرینی حسی از بی مسئولیتی را به همراه می‌آورد، با این حال بی مسئولیتی به معنای آسان بودن نیست. یک رمان نیازمند مهندسی دقیق است، اما در حین نوشتن یک داستان، نیاز ندارید نگران نگه داشتن ظرفیت طولانی رمان باشید و همه بخش ها را با هم هماهنگ کنید. یک داستان خوب بر روی ضروری‌ترین قسمت ها تمرکز می‌کند.

   1.«اتاق شماره 6» نوشته آنتون چخوف
 در مواجهه با چخوف، این احساس به وجود می‌آید که خواننده داستان کوتاه مدرنی هستید که کاملا  شکل گرفته و به تمامی، دمدمی مزاج بودن و مهارت نویسنده را به نمایش می‌گذارد. در یک شهر روستایی در روسیه،مایل ها دورتر از هرجای دیگری، دکتری باورش به داروهای مدرن و پیش رفت را از دست داده و تنها انسان باهوشی که می‌تواند پیدا کند و با او در این باره حرف بزند، مردی دیوانه است که در بیمارستان بستری است. با این حال فرقی ندارد، دکتر برای دوستش سخنرانی می کند، چه داخل بخش 6 باشید و چه خارج از آن. او به زودی متوجه می شود که اشتباه می کرده است. این داستان، رام نشده و شدیداً اخلاقی است.

        
2. «بوی گلهای داوودی» نوشته دی. اچ. لارنس

لارنس با همان فزونی و شدت تراژیکی که یک درام نویس بزرگ درباره پادشاهان و ملکه‌ها می‌نویسد، درباره کارکنان معدن و همسران شان می‌نویسد. الیزابت بیتس در یک دهکده معدنی در ناتینگهم‌شایر منتظر بازگشت همسرش به خانه است. او که ناراحت است و فکر می‌کند چه گونه شد که ازدواج شان شکست خورد، مطمئن است که همسرش در حال خوش گذرانی است، با این حال متوجه می‌شود که او در حادثه‌ای کشته شده است. در حالی که الیزابت بدن جوان شوهرش را برای دفن کردن آماده می کند لارنس به دنبال دامنه‌ای جدید برای بیان کردن احساسات در زبانش می‌گردد و می‌خواهد احساسات و درک این زن را با عدالت بیان کند. 

  ۳. «گزارشی برای یک آکادمی» نوشته فرانتس کافکا

یک میمون با زبانی پیش رفته و جمله‌هایی بامهارت برای حضاری در وین سخن رانی می‌کند و داستان تراژیک اش را برای آنها تعریف می‌کند: از زمانی که او را در گلد کوست دست گیر کردند،وادار شد به یادگیری زبان و فرهنگ انسانها بپردازد... داستان بی روح کافکا، مانند یک دگردیسی کاملا وسیع، بامزه و ترسناک است.


4. «در خلیج» نوشته کاترین منسفیلد

شاید بعضی از داستان های کوتاه تر منسفیلد اکنون هذیان‌وار و تصنعی به نظر برسند  و به دوران خودشان تعلق داشته باشند، با این حال داستانهای دورتر و بزرگ تر نیوزیلند که دوران  کودکی نویسنده را شرح می‌دهند همه هوای تازه و فضای باز نور را در خود دارند. ناتمام بودن ها و  آزاد بودن این قصه‌ها هنوز هم حسی بی‌پروا و تازه را منتقل می‌کنند.

       
5. «طوطی» نوشته الیزابت بوون


بوون نیز مانند بسیاری نویسندگان دیگر، داستانهای تاریک و تیره نوشته است، اما این داستان   کاملا خنده‌دار است. یک طوطی فرار کرده در حومه شهر هرج و مرج به وجود می‌آورد. تک تک جمله‌ها ارزش خواندن دارند

6. «فناناپذیر» نوشته خورخه لوییس بورخس

ما این داستان را درون یک دست نوشته پنهان شده در یک کتاب قدیمی پیدا می‌کنیم: یک سرباز رومی سعی در پیدا کردن زندگی ابدی دارد. زمانی که سرباز فناناپذیری‌اش را به دست می آورد متوجه می‌شود که ارزش داشتن اش را نداشت. همه چیز در میان فناپذیران ارزش چیزهای بازنیافتنی و مخاطره‌آمیز را دارد.

۷. «دریاچه ماه» نوشته اودورا ولتی

داستان های مجموعه «سیبهای طلایی» ولتی چهره شهری کوچک در می‌سی‌سی‌پی را در فاصله زمانی بین جنگ ها نشان می‌دهد. در «دریاچه ماه» دختران کوچک شهر مورگانا در کمپ تابستانی با یتیمانی زندگی می کنند که از نظر آنها آزادتر و خوشحالتر هستند. زبان دوست داشتنی ولی مبهم و مورب است و به مدرنیسم ایالت های جنوبی آمریکا در اواسط قرن بیستم تعلق دارد.

      
8. «کشوردوستان» نوشته نادین گوردیمر


این یکی از دو داستان کوتاه گوردیمر است که در آمریکای جنوبی دوره آپارتاید به وقوع می‌پیوندد، داستانی دیگر به نام «شهردوستان» نیز وجود دارد که به همین اندازه خوب و وحشت ناک است. یک پسر مزرعه‌دار سفیدپوست و یک دختر سیاه پوست از کودکی با یک دیگر بزرگ می شوند، اما زمانی که باید در دوران تبعیض نژادی، زندگی کنند نمی‌توانند از احساسات شان نسبت به یک دیگر چشم پوشی  کنند. گوردیمر در آن واحد از دو سنت داستان گویی استفاده می‌کند: یک تمثیل سیاسی سفت و سخت که بخشی از زندگی است و با واقعیت گرایی احساسی و دقیق ارایه می‌شود.


9. «ساعت طلایی» نوشته جان مک گاهرن


مک گاهرن در رمان ها و داستان های اش بارها و بارها از همان داستان همیشگی استفاده می‌کند:پدری زورگو و پسری که نمی‌تواند او را راضی کند و یا ببخشد. راز سبک خاص نویسندگی مک گاهرن در تکرارهای اش است، تکرار کلمات، اشیا و مکان ها. اما این یک داستان، عاشقانه و زیبا نیز هست. او در جایی می‌گوید: چرا ما آن قدر خوش حالیم؟ می‌خوام بدانم.

10. «عشق یک زن خوب» نوشته آلیس مونرو

مونرو درک ما از کارهایی که یک داستان کوتاه می‌تواند انجام دهد را به صورتی بنیادی مانند چخوف و منسفیلد در اوایل قرن بیستم تغییر داده است. او با وسعتی عظیم از داستان کوتاه اش استفاده می‌کند، همان طور که در این داستان یک جامعه کامل در روستاهای 1950 کانـادا را در داستان اش وارد می‌کند. در این داستان زنی باور دارد که توانسته رازهای یک مرگ خشن را کشف کند.  او نقشه می‌کشد تا کار درست را انجام دهد و این رازها را فاش کند. در حالیکه مونرو با کلمات اش وارد ریشه‌ها و نحوه زندگی ما و نحوه رفتارمان می‌شود یک نُت اشتباه نیز پیدا نمی‌شود.

 

منبع: خبرگزاری ایبنا (به نقل از گاردین) 


 



 

مطالب مرتبط
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 80
  • کل نظرات : 13
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 12
  • آی پی امروز : 12
  • آی پی دیروز : 15
  • بازدید امروز : 34
  • باردید دیروز : 38
  • گوگل امروز : 1
  • گوگل دیروز : 9
  • بازدید هفته : 72
  • بازدید ماه : 845
  • بازدید سال : 2,669
  • بازدید کلی : 46,619